فقط صدام کن ،واسه اشکات شونه میشم فقط صدام کن ،واسه تو دیوونه میشم
فقط صدام کن ،تورو تنها نمیذارم اونی که میمونه میشم
سلووووووووم دوستایه گلم خوفین ؟ خوشین ؟ سلامتین؟
حتما میدونید این شعری که اول نوشتم یه تیکه از ترانه *فقط صدام کن* امید هست...به نظره من خیلی قشنگه. اینو گفتم چون الان این آهنگ داشت میخوند منم نوشتمش دیگه
خب قبل از اینکه برم سره مطلبه اصلی یه شعر بنویسم دی:
باز امشب غزلی کنج دلم زندانی ست
آسمان شب بی حوصله ام طوفانی ست
هیچ کس تلخی لبخند مرا درک نکرد
های هایه دل دیوانه ی من پنهانی ست
نکته : دوستان بی زحمت وقتی دارید این شعرا رو میخونید یه کم با احساس تر برخورد کنیدمخصوصا آقا پسرا که یه خورده بی احساسم ترشیف دارن
حالا مطلب اصلی :
خانم جوانی در سالن انتظار فرودگاهی بزرگ منتظر اعلام برای سوار شدن به هواپیما بود. باید ساعات زیادی رو برای سوار شدن به هواپیما سپری می کرد و تا پرواز هواپیما مدت زیادی مونده بود. پس تصمیم گرفت یه کتاب بخره و با مطالعه این مدت رو بگذرونه. اون همینطور یه پاکت شیرینی خرید.اون خانم نشست رو یه صندلی راحتی در قسمتی که مخصوص افراد مهم بود. تا هم با خیال راحت استراحت کنه و هم کتابشو بخونه کنار دستش. اون جایی که پاکت شیرینی اش بود. یه آقایی نشست روی صندلی کنارش و شروع کرد به خوندن مجله ای که با خودش آورده بود .وقتی خانومه اولین شیرینی رو از تو پاکت برداشت. آقاهه هم یه دونه ورداشت. خانومه عصبانی شد ولی به روش نیاورد. فقط پیش خودش فکر کرد این یارو عجب رویی داره. اگه حال و حوصله داشتم حسابی حالشو می گرفتم .هر یه دونه شیرینی که خانومه بر میداشت. آقاهه هم یکی ور میداشت. دیگه خانومه داشت راستی راستی جوش میاورد ولی نمی خواست باعث مشاجره بشه وقتی فقط یه دونه شیرینی ته پاکت مونده بود. خانومه فکر کرد اه. حالا این آقای پر رو و سواستفاده چی چه عکس العملی نشون میده.. هان؟؟؟ آقاهه هم با کمال خونسردی شیرینی آخری رو ور داشت. دو قسمت کرد و نصفشو داد خانومه و نصف دیگه شو خودش خورد. این دیگه خیلی رو میخواد... خانومه دیگه از عصبانیت کارد میزدی خونش در نمیومد. در حالی که حسابی قاطی کرده بود، بلند شد و کتاب و اثاثش رو برداشت و عصبانی رفت برای سوار شدن به هواپیما وقتی نشست سر جای خودش تو هواپیما یه نگاهی توی کیفش کرد تا عینکش رو بر داره که یک دفعه غافلگیر شد چرا؟ برای این که دید که پاکت شیرینی که خریده بود توی کیفش هست .دست نخورده و باز نشده فهمید که اشتباه کرده و از خودش شرمنده شد. اون یادش رفته بود که پاکت شیرینی رو وقتی خریده بود تو کیفش گذاشته بود اون آقا بدون ناراحتی و اوقات تلخی شیرینی هاشو با او تقسیم کرده بود در زمانی که اون عصبانی بود و فکر می کرد که در واقع اونه که داره شیرینی هاشو اون آقا میخوره و حالا حتی فرصتی نه تنها برای توجیه کار خودش بلکه برای عذر خواهی از اون آقا هم نداره
پی نوشته : انقد خسیس نباشید... اگه کسی خواست از کنارتون شیرینی بخوره عیب ندارن من پولشو میدم((آخه آدم تا چه حد میتونه دست و دلباز باشه؟؟؟))
پی نوشته:خودم میدونم که این وبلاگه من سرشار از پروتئین آموزش هست...به به چه چه
.: Weblog Themes By Pichak :.